خنداندن دیگران هنری است خداداد که از دست هرکسی برنمی آید . در گذشته های دور ایرانیان شیرین سخنی بوده اند که لب مردم را به خنده باز می کرده اند . اما هیچگاه در ایران جایگاه مشخصی برای این افراد وجود نداشته که بتوانند به طور مستقل حرفشان را بزنند و خنده بازاری به را بیاندازند پس مجبور بوده اند در کنار حاکمان و پادشاهان جا بگیرند و از این طریق زندگی بگذرانند . به این گروه شیرین زبان در گذشته ها تلخک می گفته اند شاید از آن جهت که حتی بزرگان هم از نیش انتقادات آنها که در لایه ای از شوخی پیچیده می شد در امان نبودند اما به مرور زمان نام دلقک گرفتند .
در تاریخ نام بعضی از این تلخکان به یادگار مانده اما چندان اطلاعی از رفتار وگفتار آن ها نمانده است . بیشترین اطلاعات تاریخی از این افراد از دوران قاجار ثبت شده است . دراین دوران علاوه بر شاه ، درباریان نیز مجالس جشن وشادمانی برگزار می کردند و همیشه عده ای ازدلقکان ، بندبازان و تردستان در این مهمانی ها به هنر نمایی می پرداختند . شاید بیشترین نامی که به گوش همه رسیده است نام کریم شیره ای دلقک مخصوص ناصرالدین شاه باشد .
آواز رعایت ادب به شاه و درباریان و شاهزادگان معاف بود و اجازه داشت هر موقع ، ودر هر کجا ، نسبت به هر کس، هر چه دلش میخواهد بگوید در زمان خفقان سیاسی ناصرالدین شاه، کریم شیرهای با ایهام و کنایه و با شدیدترین عبارات و کلمات طنزآمیز از سفرهای شاه قاجار – که در آن زمان هزینههای زیادی را درپی داشت- انتقاد میکرد و باعث شادی شاهزادگان و درباریان و شخص شاه میشد. محبوبیت او نزد شاه باعث شد که زمانی که وی مرد سه روز عزای عمومی اعلام شود اما غیر ازاو افراد دیگری مانندعباس گنده ، اسمعیل بزاز ، حاجی کربلایی و شیخ شیپور نیز برای خود برو وبیایی داشتند . شیخ شیپور صدایی بلند ورسا داشت و با دهانش صداهای مختلف را تقلید می کرد و در خانه اش نیز موزه ای از وسایل مختلف به را ه انداخته بود که با هر کدام صدایی در می آورد جالب است بدانید که صدای شیخ شیپور بر روی اولین صفحه های سنگی ضبط شده که شعر هایی را به طنز خوانده است و امروزه می توان صدای اورا بعد از ده ها سال شنید .
اکبر شیره ای دلقک مخصوص ناصرالدین شاه
این افراد علاوه براین که در مجالس مختلف به شاد کرد ن مردم می پرداختند . در بسیاری مواقع در زندگی عادی نیز با طعنه ها و سخنان نیش دار خود حاکمان را ادب می کردند و چه بسا حتی سعی می کردند با این کار حق مظلومین را نیز از ظالمان بگیرند . شاید کسی غیر از این افراد جرئت نمی کرد که پادشاهان مستبد قاجار را دست بیاندازد و از خشم آنها نهراسد .برای مثال می گویند روزی شیخ شیپور در حضور ناصرالدین شاه بازی درمی آورد و مسخرگی میکرد، ناصرالدین شاه دستور داد بعنوان خلعت (لباسی که هدیه می دادند)، پالان الاغی آورده و روی او بگذارند. پالان را روی او گذاشتند. وی مدتی خر شد و صدای خر از خود درمی آورد و بعد با کمال خونسردی شروع به پاک کردن پالان کرد و در ضمن تمیز کردن پالان با خود میگفت: (تنپوش مبارک است!، تنپوش مبارک است)
شاید اگر این تلخکان شیرین زبان در روزگار ما زندگی می کردند می توانستند یا بازیگران وکارگردانان سینما و تاتربشوند ودر جشنواره ها جوایزی به دست اورند اما افسوس که اکنون از آنها فقط نام و خاطره ای باقی مانده است .
نظرات شما عزیزان: